پارت صد و شصت و دوم

زمان ارسال : ۶۹ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 14 دقیقه

دلارا در گوشه‌ی اتاق کز کرده بود.با تنفر به تخت نگاه می‌کرد.به سفارش آهیر برایش کاچی آورده بودند تا بدنش کمی جان بگیرد.منتها دلارا حاضر بود زهر بخورد اما لب به آن کاسه نزد! سلول به سلول تنش از کینه و نفرت پر شده بود.زیر چشمانش گود رفته بود.لبش ترک خو ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید